در دیده ی من...

ساخت وبلاگ
گیسو به دست می کشد از رخ نقاب راتا  شرم  در  نقــاب  کشد  آفتـــــاب  رابا غمزه ای کشیده به جریان جزرو مددریــا و رودخانـــه و جــــوی وسراب راپلک از حریر بسته حصاری به دور چشممو از هوس به دور تنش پیــــچ و تـاب راکافیست تا که از سر این کوچه بگذردتا شط خون کند جگر شیخ و شاب رابا هر قدم به دفتــر شعرم می آوردعطر نسیم وسوسه انگیز خواب راوقتی ((گناه عشق)) برایم مقدر استدیگر چـــه حاجتیست بجویـــم ثواب راما عشق را به خلوت شبها سپرده ایماز ما بـــه پند شیـــخ بگــو این جواب را:دوزخ سزای ماست به تاوان عشق اگرمن  راضیـــم بــــه  داشتن  او  عذاب را'حمید چشم آور" در دیده ی من......
ما را در سایت در دیده ی من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bitobarayeto بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 14:19

پرکن پياله راكاين آب آتشينديريست ره به حال خرابم نمي برداين جامهاكه در پي هم مي شود تهيدرياي آتش است كه ريزم به كام خويشگرداب مي ربايد و آبم نمي برد..... من با سمند سركش و جادويي شرابتا بيكران عالم پندار رفته امتا دشت پر ستارة انديشه هاي ژرفتا مرز ناشناختة مرگ و زندگيتا كوچه باغ خاطره هاي گريز پاتا شهر يادهاديگر شرابم جز تا كنار بستر خوابم نمي بردپر كن پياله را..... هان اي عقاب عشقاز اوج قله هاي مه آلوده دور دستپرواز كن به دشت غم انگيز عمر منآنجا ببر مراكه شرابم نمي بردآن بي ستاره ام كه عقابم نمي برد..... در راه زندگيبا اين همه تلاش و تقلا و تشنگيبا اين كه ناله ميكشم از دلكه آب! آب!ديگر فريب هم به سرابم نمي بردپر كن پياله را ...!"فریدون مشیری" در دیده ی من......
ما را در سایت در دیده ی من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bitobarayeto بازدید : 124 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 14:19

با آن که دلم از غم هجرت خون است شادی به غم توام ز غم افزون است اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب! هجرانش چنین است، وصالش چون است؟ "رودکی" در دیده ی من......
ما را در سایت در دیده ی من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bitobarayeto بازدید : 120 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 14:19